پیشحرفی: اگر دوست ندارید قبل از خواندن داستانی، حرفهای کسی پیشزمینهای در ذهنتان درست کند، و باز اگر تقدیم به ازمی، با عشق و نکبت نوشتۀ سلینجر را نخواندهاید، شاید بهتر باشد این حرفها را نخوانید تا سؤالهای من دربارۀ این داستان چنین حالتی برایتان ایجاد نکند. …
پست وبلاگ
دراز کشیده بودم زیر آسمان. خیلی وقت بود اینطور تماشایش نکرده بودم. یکبار مثل این بود که شربتی تاریک است، پر از ذرههای نورانی و اگر انگشتم را تویش بچرخانم، میتوانم همشان بزنم. یکبار هم اینطور بود که انگار باد دارد نخی را که ستارهها ازش آویزاناند تکان میدهد، نه برگ درختها را. …
دیدهای یکوقتهایی آدم به چیزی علاقه دارد، اما از پسش برنمیآید؟ مثلاً گلکاری. از پس یکی دوتا گل که برنیامد، پول و وقت و امیدش که به گیاخاک تبدیل شد، با خودش که چپ میافتد هیچ، حالش از هرچه گل و گلدان هم به هم میخورد. تنگنظری به باغبانها حتی دوست و آشناهای سبزدست هم بماند. …
پیشحرفی: این نوشته معرفی کتاب «کلارا و خورشید» نیست.
حرف اصلی: نمیخواهم از این اداها دربیاورم که از هرچیزی نماد میسازند؛ اما ctrl+z یکی از ضرورتهای ویراستاری را به یاد من میاندازد.
خیاطها را دیدهاید وقت پرو لباس؟ به نگاهشان دقت کردهاید؟ با حساسیت و ظرافتی که مخصوص خودشان و کارشان است، مدام از فاصلهها و زاویههای مختلف لباس را بررسی میکنند و چیزهایی میپرسند و میگویند؛ مثلاً «شونهات رو صاف کن.» «آرنجت رو خم کن.» «بچرخ.» «قدش تا اینجا باشه خوبه؟» «صاف وایسا.» و کلی چیز دیگر. همۀ این کارها برای این است که لباس با اندام شما کاملاً هماهنگ بشود. فقط بحث دانش و تجربه و مهارت نیست؛ صبر و اعتماد هم مهم است، خیلی مهم. …
بابام میونۀ خوبی با پزشکها نداره. معمولاً کمردرد یا معدهدرد رو تحمل میکنه و کمتر پیش میآد که براش بره پیش پزشک. همین چند روز پیش داشت با یکی از دوستهاش تلفنی حرف میزد و میگفت اذیت میشم که نمیتونن درست تشخیص بدن یا درمان کنن. اگه دکتر درستوحسابی باشه، تا اون سر دنیا هم باشه میرم و… قبلاً این حرفهاش اذیتم میکرد. آخه یعنی که چی، پدر من! اون پزشک علمش رو داره یا من و شما؟ اما الان دیگه این چیزها رو نمیگم.
دقیق یادم نیست. تیر ۹۴ بود، شاید هم آخرهای خرداد. من و نسرین دوباره با هم همکار شده بودیم. توی یه دفتر مالیاتی توی کرج اظهارنامه میزدیم. اون موقع هنوز وبلاگ نداشتم. ویراستار هم نبودم. و خیلی چیزهای دیگه.
پیشحرفی: این دومین نوشتۀ من برای توست؛ برای تو که احتمالاً این حرفهایم را بهتر از دیگران درک میکنی. نوشتۀ قبلی این بود.
حرف اصلی: بعید میدانم با ویرایش سروکار داشته باشی و ندانی track changes چیست. همان گزینه در زبانۀ review در واژهپرداز word که با فعال کردنش تمام تغییرهایت در متن ثبت میشود. خب، روشن است وقتی چیزهایی که تغییر دادیم مشخص باشند، چیزهایی که تغییر ندادیم هم مشخص میشوند.