زاویۀ متفاوت

نمی‌دانم دیگران چطور به موضوعات روزمره‌شان نگاه می‌کنند، اما دیدگاه‌هایی که به بیش از یک جنبۀ موضوع توجه می‌کنند و آن را از زاویۀ متفاوت می‌بینند، برای من جذاب‌‌ترند. همین باعث شده خودم هم برای به‌ دست آوردن این دید تمرین کنم.

شاید این جمله را ـ که نمی‌دانم از کیست ـ خوانده یا شنیده‌اید: پنج نفری که بیشترین زمان را با آن‌ها می‌گذرانید، بیشترین تأثیر را بر شما می‌گذارند. (نقل به مضمون) تا همین چند وقت پیش، این جمله اغلب من را به این فکر می‌انداخت که این پنج نفر در زندگی من چه‌کسانی هستند و چه اثری بر من و زندگی‌ام خواهند گذاشت؛ اما مدتی است که به این فکر می‌کنم من هم در زندگی دیگرانی یکی از همین پنج نفر هستم. یکی از پنج نفر تأثیرگذار. حالا نمی‌توانم به‌سادگی همیشه از یکی از جمله‌هایی که بارها شنیده‌ یا خوانده‌ام، بگذرم. باری بر دوش من گذاشته که اجازه نمی‌دهد چنین کنم.

اما اینکه گفتم چنین دیدگاه‌هایی برای من جذاب‌ترند، یک طرفش به تمایل ذهنی‌ام به پرهیز از ساده نگه‌ داشتن‌ اکثر موضوعات برمی‌گردد؛ اما اگر صرفاً همین باشد، چرا باید با چنین تمرینی همه‌چیز را بی‌دلیل و فایده برای خودم پیچیده کنم؟ صرفاً برای اضافه کردن بارهایی بر دوشم که ازشان اطلاعی نداشتم؟

چهار ماه نیست که به اینستاگرام برگشته‌ام. وقتی برگشتم، نمی‌دانستم باید چه کنم تا مانند دو سال پیش که اکانتم را غیرفعال کردم، از اینستاگرام دلزده نشوم. راستش هنوز هم فضای اینستاگرام برایم ناخوشایند است؛ اما این بار موقعیت کمی مطلوب‌تر از گذشته است و آن هم به لطف همین دیدن از زاویۀ متفاوت.

پیش از این هربار به عبارت حریم شخصی می‌رسیدم، چهارچوب‌هایی در ذهنم تداعی می‌شدند که با استفاده از آن‌ها از ورود افرادی که نباید به محدودۀ خودم، و از نشر موضوعاتی که نباید در محدودۀ آن‌ها، جلوگیری می‌کردم؛ اما مدتی پیش این به ذهنم رسید که اگر حریمی در کار باشد، باید از سمت خودم هم از آن محافظت کنم. چرا باید حریمم را برای ورود هر مطلبی باز بگذارم؟ احتمالاً افراد زیادی از دوستان و آشنایان هستند که چهارچوب‌ها و اهداف فعالیت‌شان در اینستاگرام با من متفاوت است، اما اگر باور داشته باشم حریمی هست که باید از آن حفاظت کنم ـ که هست و چه حریمی مهم‌تر از حریم ذهنی‌ من؟ ـ پس باید این کار را بکنم.

این دفعه  باری از روی دوشم برداشته شد.

4 دیدگاه روشن زاویۀ متفاوت

  • می‌گویند فرق بین آب کر و قلیل این است که اگر غیریتی به آنها وارد شود رنگ و بو و مزه یکی تغییر می‌کند اما دیگری نه.

  • مثل منی که هیچ‌گاه برام جذاب نبوده بدونم اسم واقعی فلان هنرمند چیه اما برام جالب بوده بدونم کسی که اسم واقعیش مثلاً شمس‌الدین محمده، چرا بعداً تصمیم گرفت با اسم «حافظ» خودش رو به عموم معرفی کنه؟ یا مواردی از این دست که همیشه دوست دارم یه لایهٔ نادیده ولی تأثیرگذاری از وقایع یا روزمرگی‌ها یا حتی اشخاص رو ببینم و بهشون آگاهی پیدا کنم.
    خیلی این پست به طرز فکرم نزدیک بود، یا حتی می‌تونم بگم منطبق بود، دوستش داشتم 🙂

    • نمی‌دونم، شاید دارم اشتباه می‌کنم؛ اما فکر می‌کنم این حالت به زمینۀ کاری‌ات بی‌ارتباط نباشه.
      جالبه! دربارۀ این حالت تو می‌تونم نظر بدم، اما هیچ نظری دربارۀ خودم ندارم. 😀

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسترسی آسان