ارجاع درون‌ذهنی

المنةُ لله، تو زمانی که باید راه نقد و بسط تفکر دیگران رو پیش بگیریم، چپ‌وراست به نوشته‌هایی می‌خوریم که نویسنده‌ها‌شون از ارجاع‌دهی غافل شدن یا به‌عمد حرف دیگران رو به نام خودشون منتشر کردن. رها کن، خانم من! رها کن، آقاجان! رها کن این سدسازی رو! بذار تفکر جریان پیدا کنه تا یا قدرت بگیره یا از میدون خارج بشه.

و جا داره در راستای نمایش عیب دیگران و احسان خویش، به صفحۀ اینستاگرام راوی دیگر اشاره کنم که اغلب نوشته‌هاش شبیه بخش پی‌نوشت کتاب‌هاست. (البته به‌هیچ‌وجه نمی‌خوام دربارۀ این حرف بزنم که چنین وضعیتی به‌نوعی داره فقر محتوا رو نشون می‌ده.)

مشخصه که این چند خط نمی‌تونه ملکه شدن عادت پسندیدۀ ارجاع‌دهی در من رو به‌خوبی نمایش بده. پس بذار این رو بگم:

 شاید این یه‌جور بازی باشه، یا فقط یه عادت؛ وقتی ایدۀ جدیدی به ذهنم می‌رسه، می‌گردم ببینم از کجا منشأ گرفته. این ایده می‌تونه هرچیزی باشه؛ شوخی یا بازی کلامی، موضوعی برای نوشتن، یه راه‌حل جدید، یا حتی یه شیوۀ نو برای تحلیل یه موضوع. اسمش رو گذاشته‌ام ارجاع درون‌ذهنی. پیدا کردن منشأ، توی اعتبار دادن به اون ایده کمکم می‌کنه؛ البته که این اعتبار دادنْ قبل از آزمایش ایدۀ جدید، کار درستی به نظر نمی‌رسه. از طرف دیگه، اگر هم نتونم منشأ رو پیدا کنم، با حال به‌غایت گرفته متوجه محدودیت‌های ذهنم می‌شم. و خب این هم بد نیست.

چند روز پیش داشتم یادداشت‌های پی‌نوشت کتابی رو می‌خوندم که به یه ارجاع جالب رسیدم. ازقضا این ارجاع توی دو جای مختلف تکرار شده بود: یادداشت‌های خصوصی بین من و جان اسمیت از شرکت فلان در تاریخ بهمان. (چون این کتاب هنوز منتشر نشده، فعلاً نمی‌تونم اطلاعات کتاب رو بگم، جان اسمیت هم اون اسمی نیست که توی کتاب اومده. بعداً این بخش رو ویرایش می‌کنم. بیا به این هم فکر نکنیم که این نوع نقل قول چقدر نقض غرضه.)

خب، من رفتم سراغ متن انگلیسی کتاب که ببینم اشتباهی پیش اومده یا نه؛ چون این نوع ارجاع‌دهی برام جدید بود. و بله، ترجمه درست بود و توی متن اصلی کتاب هم همین اومده بود. راستش یاد همین ارجاع درون‌ذهنی خودم افتادم. درسته که نویسنده داره جان اسمیت رو به ما معرفی می‌کنه و با این کار، هم برای اون بخش از نوشته‌اش اعتبار می‌خره و هم به ما سرنخ می‌ده؛ اما برای من که دارم کتاب ترجمه‌شده رو می‌خونم، پیدا کردن یا پیدا نکردن سر این نخ نامرئی‌ چندان فایده‌ای نداره. مگر اینکه سال‌ها بعد این یادداشت‌های خصوصی منتشر بشن، که خب کو تا سال‌ها بعد؟

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسترسی آسان