دیدهای یکوقتهایی آدم به چیزی علاقه دارد، اما از پسش برنمیآید؟ مثلاً گلکاری. از پس یکی دوتا گل که برنیامد، پول و وقت و امیدش که به گیاخاک تبدیل شد، با خودش که چپ میافتد هیچ، حالش از هرچه گل و گلدان هم به هم میخورد. تنگنظری به باغبانها حتی دوست و آشناهای سبزدست هم بماند. …