وجه

تصویرم تو مواجهه با زندگی مثل چهرهٔ آدم توی آینه‌کاری سقف حرم‌هاست. هیچ‌کسی نمی‌دونه واقعاً چه‌شکلی‌ام. آینه بزرگه هم دست هانی هستش فعلاً.

این رو چند هفته پیش جایی برای خودم نوشتم، ولی همچنان هرازگاهی لابه‌لای حرف‌های صدای ذهنم پیداش می‌شه. 

و واقعاً هم همینه. همکاری که هرروز من رو توی محل کار می‌بینه شاید به‌اندازهٔ فامیلی که بعد از چند ماه توی مهمونی دیده من رو از حالم بی‌خبر باشه. 

و دوستی که بعد از چند سال نشسته پای حرفام شاید اندازهٔ کسی بفهمه چه‌خبره که از حروف نوشته‌هام رو خونده.

اصل حرفم می‌دونی چیه؟ آینه‌ای که دیگران تصویرمون رو توش می‌بینن چقدریه؟ سالمه؟ تصویری که می‌بینن چقدر حقیقیه؟ چقدر می‌تونیم تشخیص بدیم این چیزها رو؟

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسترسی آسان