اخبار ورزشی داشت نوجوانهای تنیسباز را نشان میداد. دوربین دو ثانیه هم روی چهرهاش نماند. صورتش، عینکش، لبخندش، چقدر شبیه تو بود! فکر میکنم آخرینبار کی دیدمت. و باز یاد حرفهایی میافتم که به تو نگفتم.
دلم میخواست میدیدمت، کنار هم مینشستیم، دستهایت را میگرفتم توی دستم و میگفتم درد بعضیها را قوی میکند، بعضیها را ضعیف؛ بعضیها را مهربان، بعضی دیگر را نامهربان؛ یکی را تلخزبان، یکی را بذلهگو؛ از یکی شرافت را میگیرد، دیگری را شرافتمند میکند؛ از بعضی یاریگر میسازد، از بعضی آزارگر. و تو را… درد تو را رنجور کرده، و بینهایت زیبا.