بارها گفتهام، چه انتظاری میشود داشت از نسلی که احساسات حقیقی اندکی را تجربه کرده است؟ انتظار دارید ما چهچیزی برای روایت داشته باشیم؟ چه تحفهای جز غرغرۀ روزمرگیهای شبیهبههممان داریم؟ نه انقلابی در کار بود، نه جنگ را دیدیم، نه در سازندگی راهمان دادند، نه پذیرفتند از پس اصلاح چیزی برمیآییم. نه طعم فقر واقعی را چشیدهایم، نه توانستیم ادعا کنیم شکمسیر هستیم. کی شبها را با عیش و مستی به روز رساندیم که روزش را با خوشی و کامخواری به شب رسانده باشیم؟
تیزی زندگیمان چاقوی میوهخوریای بود که با تیغۀ دندانهدندانهاش به بیدستوپاییمان پوزخند میزد و بهزحمت میتوانستیم با آن خیار خودمان را پوست بکنیم. حالا ببین چه مسخره با همان افتادهایم به جان پوستۀ زندگی… چه عبث! زخمی هم اگر خوردیم و دردی هم اگر کشیدیم، به همان بیمزگی بود.
راستهایمان از دروغهایمان توخالیتر. کاش هرچه بودیم، بهتمامی بودیم. روسپی یا پارسا، دلباخته یا دلزده، مؤمن یا کافر، بیمار یا تندرست، خجالتزده یا سرافراز، پیروز یا شکستخورده، کامروا یا ناکام، نجیب یا نانجیب، شاد یا غمزده، امیدوار یا ناامید… کاش بهجای اینهمه نیمخط، چند پارهخط داشتیم.
حالا بیواژگیمان دیدن دارد. پوست میاندازیم که واژه بزاییم. همهچیزمان همینقدر به هم بیربط است و همین است که لقلقۀ زبانمان شده: همهچیزمان به همهچیزمان میآید.
از همین متن پیداست که من هم یکی از همین گروه هستم. الکی جِز میزنم که واژههای خودم را پیدا کنم و از زنجیر کردنشان روایتهای خودم را بسازم. روایتهایی از همین چیزهایی که همهمان بارها دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم و تجربه کردهایم. من فقط یک راوی دیگر همانها هستم.
8 دیدگاه روشن پوسته
باز هم از اینهمه لطفت بهم ممنونم. 🙂
مفتخرم که میتونم مجدداً نوشتههات رو بخونم و ببینم و باهات از این دریچهٔ دلنشین، معاشرت کنم 🙂
از بخت خوش منه که توی این اوضاع واقعاً نابهسامان، مخاطبی چون تو دارم و از اون طرف خوانندۀ نوشتههات هم هستم. 🙂
خواستم بگم مام مرتب و منظم میخوندیمت و چون کامنتا بسته بود صدامون در نمیاومد و الانم مزاحم شدم صرفاً بگم مگه میشه اصلاً نخوندت اما خب این چند ماه نبودی و ما هم که بیخبر… بگذریم!
موفق باشی در هر حال 🙂
شما لطف داشتی و داری، جناب رفیق. ممنونم ازت.
حالا بیخبرِ بیخبر هم که نبودیم از هم. 😉
بی نظیری…
خودت بینظیری. 🙂
Everything that we did and built and wrote and thought and discovered will be forgotten and all of this will have been for naught. There was time before organisms experienced consciousness, and there will be time after…
_The Fault in Our Stars
congratulation!
thanks
سایدبار کشویی
دسترسی آسان