خانوادهٔ خوبی دارم. شغلی دارم در صنعتی که دوستش دارم. به زندگیام ارزش میدهد و برایش زحمت و درد کشیدهام. هانی را دارم. صداقت و صراحتی دارم که دیگران در طولانیمدت از آن خوششان نمیآید. چند دوست صمیمی دارم که هرکدام گوشهای از غمم را دیدهاند. افسردگی دارم. مهربانیام گاهی ناموجه است. ریزبینی دارم. توانایی تحلیل دارم، اما با دانش کم. به کلمات بسیار حساسم. کلاً بسیار حساسم. قوی نیستم. چشمهای زیبا و خندهٔ قشنگی دارم. استرس پوستم را خراب کرده و غم چهرهام را جوان نگه داشته. موهای سفید زیادی دارم که بهزیبایی سیاهها هستند. درد دلشکستگی را هنوز حس میکنم. عواطفم با پسرها به بنبست میخورد و با دخترها به تناقض. سؤالهایم چندینبرابر جوابهایم است. به استرس و کافئین اعتیاد دارم و سعی میکنم نیکوتین به این دو اضافه نشود. هیپوفیز بدقلقی دارم. صبر دارم. صبر ندارم. زندگی را دوست ندارم. دیگر خیلی برای پنهان کردن لرزش دستم تلاش نمیکنم. گاهی نمیتوانم جلوی نیش زبانم را بگیرم. خستگی مزمن دارم. کلی کتاب نخوانده دارم. هنوز تمام صورتهای فلکی را نمیشناسم. نقش بازی کردن برای پنهان کردن درد را بلدم. خوابهای ترسناکی دارم. پنجرهها را دوست دارم. حافظهام بد نیست. و برای تحمل رنج زندگی واقعاً به مُسکن نیاز دارم.